می خواهم از مردی بنویسم ، مردی که مالِ رویا ها نبود ، مال افسانه ها و قصه ها نبود ، بلکه غمخوار غصه نشینان بود.مردی بود از دیار خدا ، و از کوچه ی پیامبران ، اما پیامبر نبود. کوه ایمان را در وجودش خدا محکم نموده بود و بر این کوه درخت تنومند شجاعت سبز شده بود ، درختی که خزان و خشکیش فقط در فصل خدا بود . در قلب او هیچ گل سرخی بهر بوئیده شدن از سوی دنیا ، نروئیده بود .

در آسمان دل "او"هزار هزار دسته پرنده به عشق خدا ولی بی هیچ منتی برای مردم ، آواز می خواندند و صبورانه آماده بودند هردم که صدای نسیم عشق شنیدند ، بال و چر اشتیاق گشوده و تا آفاق پرواز کنند.

+ یا علی :)


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وب سایت چاپی سوپر فود دکتر خلخالی پاپ موزیک والیبال 2020 Dariel8c Seite دانلود گلچین جذابترین منابع در اینترنت زبان آموزان بایدی که نباید است سایت تفریحی و سرگرمی 98 فان